یک دهه بعد از اینکه یک بیماری همهگیر تقریبا نیمی از مردم دنیا را از بین میبرد ، یک پدر در تلاش است تا به هر قیمتی که شده از فرزندش مراقبت کند. به همین دلیل به همراه فرزندش به جاهای مختلفی سفر میکنند تا مکانی برای زندگی پیدا کنند و…
"نور زندگی من"
امتیاز: 9 از 10
---------------------------------
"نور زندگی من"، دومین فیلم کیسی افلک در مقام کارگردان، در فضایی پسا آخر الزمانی در مناطق مرکزی و غربی امریکا، داستان تلاش برای بقای یک پدر و دختر رو روایت میکنه که چندین سال پس از شیوع ویروسی به نام QTB که فقط زن ها و دختران رو مورد هدف قرار داده، به دنبال زنده ماندن هستن.
کیلب (کیسی افلک) و رَگ 11 ساله (آنا نیووسکی) رابطه پدر و فرزندی زیبا و پویا و پر افت و خیزی رو به وجود آوردن که ویژگی مثبت اصلی این فیلم محسوب میشه.
کیسی افلک نشون داده که نه تنها بازیگر بسیار توانمندی هست بلکه می تونه کارگردان کاردان و فیلم شناسی هم باشه. بازی های ارائه شده از سوی افلک و نیووسکی (که حقیقتا امیدوارم در آینده در فیلم های بیشتری این دختر نوجوون رو ببینم چون واقعا پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک ستاره داره) به حدی باورپذیر و متقاعد کننده هستن که با وجود زمان تقریبا 2 ساعته ی فیلم و با وجود اینکه اتفاقات خیلی زیادی در طول این زمان رخ نمیدن، باعث شده داستان با اتکا به رابطه و تعامل های بین این دو کاراکتر که از همون سکانس آغازین با روایت یک داستان فانتزی از سمت پدر شروع میشه و تا سکانس پایانی با قدرت ادامه پیدا میکنه، با ریتمی منطقی و موزون به سمت جلو حرکت کنه و تماشای فیلم برای مخاطب به هیچ وجه خسته کننده و ملال آور نشه.
فیلم بیشتر مبتنی بر دیالوگ های بین کیلب و رگ هست و در باقی زمان ها هم حرکت و کوچ این دو نفر برای پیداکردن سرپناهی جدید رو در این دنیای پسا آخرالزمانی به تصویر میکشه. البته در این بین، سکانس های پر تنشی هم وجود داره که داستان رو از یکنواختی خارج میکنن و حتی به طرز غافلگیرکننده ای، یک سکانس اکشن هم در فیلم کار شده که سبب تمایز این اثر با کارهایی مثل "جاده" (2009) میشه.
فارغ از این نکته، شباهت های بین این فیلم و "جاده" با بازی ویگو مورتنسن اونقدر زیاده که هر بیننده ای رو ناچار به مقایسه بین این دو اثر خواهد کرد. با وجود تمام این شباهت های ظاهری و مضمونی، "نور زندگی من" تاکید بیشتری بر سفر داره و بازی زیبای آنا نیووسکی در کنار پرداخت زیبا به رابطه بین این دختر و پدرش سبب شدن تا با فیلمی به شدت تامل برانگیز و احساساتی و زیبا طرف باشیم که قطعا تا مدت ها در یاد مخاطب خواهد موند.
سال 2154، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...
ویل اسمیت در این فیلم یک قهرمان بزرگ در شهر است که زندگی سختی دارد و به دلیل یک رابطه مشکوک با همسر مردم ، از چشم مردم شهر افتاده است و او سعی می کند که دوباره شهرت و شخصیت خود را باز گرداند و در نزد مردم دوباره همان قهرمان قبلی شود …
در پروازی اکتشافی بر فراز اقیانوس هند، «ستوان پیت ماوریک میچل» ( کروز ) و همراهش، «ستوان نیک گوس برادشا»( ادوادز )، چند میگ جنگی دشمن را با مانورهای غیر معمول از میدان به در می برند و برای شرکت در کلاس های مدرسه ی آموزشی نخبگان نبرد هوایی نیروی دریایی در کالیفرنیا ( معروف به تاپ گان ) انتخاب می شوند و...
«گراهام هس» (گیبسن) پس از مرگ همسرش به اتفاق برادرش، «مریل» (فینیکس)، پسرش، «مورگان» (کالکین) و دخترش، «بو» (برسلین)، در مزرعه ای زندگی می کند. وقتی دایره های بزرگی در کشتزارهای «هس» پدیدار می شوند، او ابتدا این قضیه را پای مردم آزارهای محلی می گذارد. اما خیلی زود آشکار می شود که این پدیده مربوط به موجودات فضایی خبیثی است که به کره ی زمین هجوم آورده اند
بروس (جیم کری) یک گزارشگر درجه ۲ در یک شبکه تلویزیونی است. او به اتفاق نامزد مهربانش گریس در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند. زندگی او عیب و ایرادی ندارد اما او زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و تصادف با اتومبیلش، از اراذل و اوباش نیز کتک مفصلی می خورد. او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد
"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که به تازگی فارق التحصیل شده است.او به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی بی رحم و جدی یک مجله مد استخدام می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به یک رونامه نگار ماهر و روبرو شدن با چالش در شغل حرفه اش است .دستیار اول "میراندا" توصیه هایی درباره طرز رفتارش به "میراندا" می کند...
این فیلم دربارهٔ یک سفینه فضایی است که هزاران نفر را به سیارهای دور دست میبرد، اما یکی از محفظههای خوابش ایراد دارد و در نتیجه یکی از مسافران ۹۰ سال زودتر از موعد مقرر از خواب برخواسته و وقتی میبیند که به تنهایی در حال پیر شدن و مردن است تصمیم میگیرد مسافر دیگری را نیز بیدار کند…
جنگ جهاني دوم، پس از حمله ي ژاپني ها به پرل هاربر. دو دوست دوران کودکي به نام هاي «ريف مکولي» (افلک) و «دني واکر» (هارتنت)، زني (بکينسيل) را که هر دو به او علاقه مند هستند پشت سر مي گذراند و رهسپار انجام مأموريت بمباران توکيو مي شوند.